خونه ی تمیز و مامان خسته
سلام عزیزم بالاخره خونرو تمیز کردم کلی ظرف داشتیم شستم، گازو پاک کردم جارو برقی کشیدم و دستشویی رو هم شستم دیگه دارم از کمر درد میوفتم مامان اگه بابا بفهمه من این همه کار کردم میکشدم همش میگه اینجوری نکن نفس اذیت میشه درست راه برو نفس اذیت میشه درست بشین و کلی دعوا داریم خلاصه که کلی به خاطره شما دستور میده به من واااااااای مامان یه خبره خوش الان مامان جون زنگ زد گفت افطار آش درست کردم بیاین پایین خدا خیرش بده اصلا دیگه جونه افطاری حاضر کردن نداشتم بخدا وقتی اسمشو رو تلفن دیدم کلی خوشحال شدم چون فهمیدم میخواد بگه افطار بیاین پایین هورااااااااااااااا ...
نویسنده :
مامان نفس
17:15